۱۳۹۱ فروردین ۷, دوشنبه

گُوزُگ یا گَوزَک


در صنف پنجم لیسه استقلال بودم. ساعت اخیر درسی بود.  در آن ساعت ادبیات دری (فارسی)  داشتیم. موضوع کتاب ادبیات شاعرها و نویسنده های معاصر بود.  درس آنروز فراموش ناشدنی ما حاجی اسماعیل اسودی "گُوزُک" (به ضم گ و ز)  مشهور به سیاه بود. قبل از آمدن استاد به صنف بعضی از همصنفی های من در باره واژه "گُوزُک" از من سوال نمودند. از آنجائیکه حاجی اسماعیل سیاه  و من هردو هراتی میباشیم.  اندک معلوماتی من راجع به این شاعر داشتم.  برای همصنفی هایم گفتم.  حاجی اسماعیل سیاه آدم بذله گو و منتقد بوده و خودش تخلص "گُوزُک" را برای خود انتخاب نموده است.
استاد به صنف آمد. بعد از حاضری گرفتن نوبت به حاجی اسماعیل سیاه  رسید. استاد ما عنوان درس را چنین اعلام کرد.
-       حاجی اسماعیل اسودی "گَوزَک" ( به فتح گ و ز) مشهور به سیاه.
-       صدای خنده چند شاگرد.
-       استاد: "گَوزَک" قریه ایست در هرات و شاعر در این قریه به دنیا آمده است.
-       باز هم صدای خنده بلندتر چند شاگرد.
-       یکی از شاگرد ها: استاد سهراب میگوید که "گَوزَک" نیست. بلکه "گُوزُک" میباشد.
-       استاد: تو گفتی که "گُوزُک" میباشد؟
-       من: بلی استاد، "گُوزُک" میباشد. حاجی اسماعیل  سیاه شاعر بذله گو بوده خودش این تخلص را برای خود انتخاب نموده است. دیگر قریه ای در هرات به نام "گَوزَک" وجود ندارد.
-       استاد: بیا به سر صنف.
-       من هم به سر صنف رفتم.
-       استاد دست هایت را بالا بگیر.
  
نتیجه اخلاقی: چند ضربه چوب جانانه نصیب دست هایم گردید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر